عاشقانه ها
قلم روی سپیدی کاغذ ذهنم می لغزد
اما نه مثل همیشه...تردیدی آن را به اسارت کشیده
می خواهد فریاد کند که
شاید بشود دلی را به زنجیر کشید به بهانه ی رهایی از عاشقانه ها
اما ستاره ها را چه می شود کرد؟
آنها که در سفره آسمان بی تابی می کنند
بگذار بگویم که در هیاهوی آمدنت
حتی بید خانه هم مجنون وار به رعشه افتاد چه رسد به...
کاش قفل از زبان قلم گشوده می شد تا از فردا بسراید اما باز هم سکوت...به احترام ثانیه هایی که بدون تو دقیقه شدند و دیروز عاشقی ام را رقم زدند!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
قالب های مهدیس و حمید |